پدیدۀ «موت» مقولهای است که به غیر از دانشهای تجربی، از دیدگاه فلسفی، کلامی و عرفانی بهطورعمیق مطالعه میشود و به لحاظ جایگاه بحث، پیوند استواری نیز با ابواب علمالنفس عقلی و حقیقت روح و مراتب آن در حکمت و عرفان دارد. علامه محمدحسین طباطبایی با استناد به آیات قرآنی و روایات معصومانعلیهمالسلام و بر مبنا و ممشای حکمت متعالیۀ صدرایی بر این باور است که روح اصالتاً به عالم امر متعلق است که در نشئۀ طبع، حدوث جسمانی داشته و بهتدریج با حرکت در جوهر خود، تجرد یافته و سرانجام از بدن جدا مىشود؛ بدینترتیب که با مرگ تن، بهکلى از بدن جدا و مستقل میشود. ایشان مرگ را درواقع انتقال از مرحلهای به مرحلۀ دیگر میدانند؛ نه نابودی و پوچ شدن و با توجه به آیات قرآنی، دو مرحله از مرگ را براى انسانها بیان میکند؛ یکى از آن دو، همان مرگى است که سبب خروج آدمى از دنیا میشود و دیگری مرگی است در عالم برزخ براى ورود به نشئۀ آخرت. برخی از حکما ازجمله علامه طباطبایی، افزون بر مرگ اضطراری و اجل محتوم، به دو نوع دیگر از مرگ نیز باور دارند که عبارتاند از: مرگ طبیعی و مرگ ارادی.